سیر تا پیاز داستان زندگی قاتل پاکدشتی که17کودک و3بزرگ سال را به قتل رساند
به گزارش سرویس اجتماعی برخط نیوز به نقل از رکنا - سالگرد دستگیری «محمد بیجه»؛ قاتل سریالی پاکدشت است.17سال پیش درست در روز اول مهر ماه سال83،جوانی به نام محمد بیجه به جرم قتل بیش از20کودک و3بزرگسال و تجاوز جنسی به آنها دستگیر شد. او کارگر کوره پزخانه ای در پاکدشت بود که در روز عاشورای سال81اولین قربانی اش را که پسری9ساله بود ، پس از تجاوز به قتل رساند. ماجرای محمد بیجه که جنایات او از اواخر سال81آغاز شده بود،با دستگیری اش خاتمه یافت و سرانجام در دادگاه کیفری شعبه74؛با صدور حکم اعدام، این پرونده جنجالی برای همیشه بسته شد.
محمد بیجه؛ کودکی را با شکنجه های پدر و نامادریش به نوجوانی رساند. در11سالگی توسط یکی از آشنایان چندین بار مورد تجاوز قرار گرفت. کینه از پدر و نامادری اش از یک سو و تجاوز از سوی دیگر بذر حسرت، نفرت و انتقام را در وجودش کاشت. در ابتدا با آزار، اذیت و کشتن حیوانات، خود را به آرامش می رساند. اما چندی بعد آزار، اذیت و کشتن حیوانات برای تسکین روحش اثربخش نبود تا جایی که دست به قتل و تجاوز کودکان زد. این قاتل22ساله،خواب پاکدشت را در آن سال ها، آشفته و خاک آن را با اجساد کودکان بی گناه فرش کرد.
علی دلداری، قاضی دادگاه کیفری یک تهران و نماینده وقت دادستان در دادگاه کیفری استان، پرونده وحشتناک بیجه را به عنوان نماینده وقت دادستان خوب به یاد دارد. دلداری سرگذشت بیجه را روایت می کند:
زن جوان:چشم و گوش بسته در مسیر رسوایی قرار گرفتم!
از کودکی تا دستگیری محمد بیجه
پرونده ای منزجرکننده که به جرات می توان گفت بزرگ ترین پرونده جنایی ایران در چند دهه اخیر است: تجاوز و قتل بیش از20کودک و3بزرگسال بیجه حاصل فقر بود و تمام قربانیان او نیز کودکانی از خانواده های فقیر بودند. او در یک خانواده پرجمعیت در قوچان خراسان رضوی متولد شد و با6خواهر و6برادر ناتنی زندگی می کرد. وقتی چهار سالش بود، مادرش به علت سرطان فوت کرد. پدرش کارگر کوره پزخانه ها بود. او به کرات در اعترافاتش از پدری بداخلاق و مستبد صحبت می کرد که او را از همان دوران کودکی به شدت کتک می زد. او در اعترافاتش می گفت: یک بار پدرم پاهایم را با زنجیر بست و با چوب آنقدر کتکم زد تا از هوش رفتم.
یک بار دیگر هم کم مانده بود با میله ای که در دست داشت مرا به قتل برساند. از همان کودکی دلم می خواست بمیرم تا حدی که بعد از یکی از دعواهای سخت با پدرم، با آجر محکم به سرم کوبیدم تا بمیرم اما موفق نشدم. بیجه از ضریب هوشی بسیار بالایی برخوردار بود.اما در 11سالگی به ناچار و تحت فشارهای پدرش درس و مدرسه را رها کرد. او تعریف می کرد به دلیل نداشتن پول، تکه های روزنامه باطله را از زباله ها جمع می کرد و در فرصت مناسب می خواند و از همین طریق با دنیای خارج از دنیایی که در آن زندگی می کرد، آشنا شد.
وقتی به منطقه خاتون آباد در تهران آمدند، بیجه از سوی یکی از آشنایان، چندین بار مورد تجاوز قرار گرفت. او در این باره می گفت: «وقتی آن شخص در کودکی به من تجاوز کرد، کتک سختی هم به من زد. همان موقع آنقدر از خودم بدم آمد که آرزو می کردم ای کاش مرا می کشت. یک بار هم در آن سال ها به فکر خودکشی افتادم. این خاطره تاثیر خیلی بدی در روحیه ام گذاشت.» همچنین او دوبار در18سالگی عاشق شد. یک بار عاشق دختری افغان شد و با او فرار کرد. در حال فرار پدر دختر آنها را گرفت و بیجه را به قصد کشت زد. مدتی بعد از این ماجرا هم او عاشق دخترعمه اش که پزشک بود، می شود. اما به دلیل مخالفت پدر دختر این بار هم شکست می خورد. در ابتدا برای انتقام از زندگی، دست به کشتن حیواناتی مثل سگ و گربه زد و ادعا می کرد حیوانات مریض را می کشت و آتش می زد چون دلش برای آنها می سوخت و نمی خواست آنها زجر بکشند.
بیجه در تمام جلسات دادگاه این جملات را تکرار می کرد و حرف دیگری نداشت: «کودکانی را می کشتم که سرنوشتشان شبیه کودکی خودم بود. آنها را می کشتم تا عذاب نکشند.». در یکی از جلسات دادگاه نیز علت اصلی ارتکاب قتل هایش را شباهت زندگی قربانیان با کودکی خودش اعلام کرد. می گفت: «چون من در بچگی حسرت کشیدم وقتی بچه های بدبخت پاکدشت را می دیدم آنها را می کشتم تا از زندگی آینده و سختی ها نجاتشان دهم.» هرچند که این ادعا فقط حالات روحی و روانی او را در بر می گرفت.»
این قاضی و نماینده وقت دادستان، با بی رغبتی جملاتش را از سر می گیرد: قاتلی22ساله با ذهنی شکل گرفته از انتقام. در آن زمان پرونده شخصیت شناسی برای متهمان تشکیل نمی شد. به همین علت درباره شخصیت محمد بیجه نمی توان با قطعیت نظر داد ولی خشونت های پدر و فردی که او را در کودکی مورد تجاوز قرار داد از او شخصیتی با اختلالات شدید روانی ساخت. ترکیب فقر و ضریب هوشی بالای او، دلیل دیگر ارتکاب جنایت هایش بود. او قربانی هایش را به شیوه های گوناگون از بین می برد. بیجه غیر از سه مورد آدم ربایی، تمام قتل ها را به تنهایی انجام داد. علی غلام پور به اتهام همدستی در این سه مورد آدم ربایی، متهم ردیف دوم این پرونده جنایی بود که به15سال حبس محکوم شد. تمامی تعرض ها و قتل ها توسط بیجه انجام می شد.
روز عاشورا و اولین قتل در پاکدشت
با موشکافی پرونده را کالبدشکافی می کند: اولین قربانی، یک کودک10ساله بود که در عاشورای سال81به قتل رسید بیجه پس از تجاوز با ضربات سنگ آن کودک را به قتل رساند و چند روز بعد زمانی که ماموران جسد کودک را پیدا کردند، با بی تفاوتی در صحنه حاضر شد و در مجلس ختم او نیز شرکت کرد. پس از کشتن چهارمین قربانی و انداختن جسد او در کوره آجرپزی آرامش بیشتری بر اثر پیدانشدن جسد در بیجه پیدا شد. قربانیان را با تزریق سیانور، خفه کردن، ضرب و جرح با چاقو و سوزاندن اجساد، به قتل می رساند. اسامی و مشخصات قربانیان را نیز در دفترش یادداشت می کرد. به گفته خودش وقتی فاصله میان قتل ها زیاد می شد آرامشش را از دست می داد. به همین خاطر با کشتن اشخاص دیگر آرامش را به زندگی برمی گرداند. طی جلسات دادگاه، ابراز پشیمانی در چهره اش دیده نمی شد و حتی حس شرمساری نمی کرد. در میان اعترافاتش به کرات بر این جمله که «اگر دستگیر نمی شدم باز هم ادامه می دادم» تاکید داشت.
مکثی میان کلماتش دارد و دوباره ذهنش را به جملات تلخ گذشته پیوند می دهد: «این جانی، یک بار توسط ماموران پلیس در سال82دستگیر شد اما با زیرکی از زیر ذره بین پلیس عبور کرد. اواخر سال83،با اطلاعات پسربچه ای از نحوه گم شدن دوستانش و سه کودک دیگر که از دست قاتل گریخته بودند، زمینه شناسایی قاتل و علی غلام پور متهم ردیف دوم پرونده، فراهم شد. ماموران با پیگیری و تحقیقات به علی غلام پور رسیدند. او به همراه دو تبعه افغان دستگیر شد. غلام پور پس از بازجویی پلیس، مشخصات محمد بیجه را داد. ماموران، بیجه را در حوالی کانال آب شناسایی کردند. او در زمان دستگیری مشغول زیرنظر گرفتن کودکان با دوربین شکاری اش بود.
وقتی بیجه به عنوان متهم ردیف اول، توسط ماموران آگاهی دستگیر شد، هیچ کدام از قتل ها را گردن نگرفت. تا اینکه پس از200ساعت بازجویی، به تعرضات و قتل ها اعتراف کرد. جلسات این محاکمه اکثرا به صورت غیرعلنی برگزار شد. خانواده های قربانیان داغی سنگین بر دل داشتند و شنیدن اعترافات قاتل، داغ آنان را سنگین تر می کرد. مرحوم قاضی یاورزاده، رییس شعبه74دادگاه کیفری ، حکم بیجه را اعدام اعلام کرد و در روز26اسفند ماه سال1383حکمی که به گفته خودش بهترین خبر زندگی اش بود بیجه پس از تحمل 100ضربه شلاق در ساعت10صبح به دار آویخته شد پیش از آنکه جرثقیل دار را بالا بکشد ،برادر 16ساله کی از مقتولان موفق شد با گذشتن از سد ماموران چاقویی را در پشت محمد بیجه فرو کند اما این نوجوان مهاجم در تلاش برای انتقام گیری از قاتل زنجیره ای کودکان پاکدشت تنها نبود، دیگر بستگان مقتولان هم می خواستند خود بخشی از ضربات شلاق را بر پشت بیجه وارد کنند. ماموران برای حفظ نظمی که می خواستند مراسم داشته باشد، از این کار جلوگیری کردند، هر چند مادر یکی از مقتولان اجازه یافت طناب پلاستیکی دار را بر گردن محمد بیجه بیاویزد. در20دقیقه ای که جنازه محمد بیجه از طناب جرثقیل در میان زمین و هوا آویزان بود، خانواده کودکان مقتول فرصت آن را یافتند تا با دعا خواندن و فریاد کردن نام کودکانشان مرگ قاتل آنها را شاهد باشند. اما همه اینها نیز برای اطفای خشم تلافی جویانه مردم کافی نبود. پس از آنکه جنازه خونین محمد بیجه به پایین کشیده شد، مردم با سنگ پرانی های پی در پی به طرف جنازه حمله کردند و دنبال آمبولانسی که جنازه را با خود می برد دویدند. وکیل تسخیری او «دبیر دریابیگی» بود.
اتهامات مندرج در کیفرخواست محمد بیجه
دلداری می گوید:14فقره آدم ربایی به قصد اعمال منافی عفت و مباشرت در قتل عمدی نسبت به سیدجواد حسنی، محمدرضا بربری، مسعود شیداک، میلاد طهمانی، محمد قدیمی، نعمت الله شمس، یونس ملاکی، باقی نوری، میلاد دامن پور، محمد جعفری، مرد ۴۵ ساله ناشناس، حمید جعفری، احسان زارع و احمدرضا خدری، مشارکت در14فقره آدم ربایی و قتل عمد نسبت به سجاد ستوده، وحید امینی، عیوض اسکندری و کیوان خسروی، سرقت دو میلیون ریال وجه نقد از محمدرضا بربری، مباشرت در هفت فقره آدم ربایی و ایراد ضرب و جرح عمد و شروع به قتل نسبت به محسن خسروآبادی، نعمت جعفری، محمد غلامیان، علی نظری، کنیز و دو مرد ناشناس و پنج فقره آتش زدن جنازه های محمد جعفری، حمید جعفری، نعمت الله شمس، یونس ملاکی و وحید امنی و مشارکت در یک فقره آدم ربایی نسبت به ضیا خاوری، مجموعه اتهامات بیجه بود. بیجه پس از محاکمه غیرعلنی در شعبه74دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی منصور یاورزاده یگانه و چهار مستشارش در تاریخ27ابان سال1383با رای اکثریت قضات آن شعبه ،از اتهام سرقت تبرعه و در قتل عمدی 20کودک ،زن و مرد مجرم شناخته شد و به خاطر20قتل طبق ماده ی205 قانون مجازات اسلامی مصوب1370به16بارقصاص و پرداخت4دیه ،به خاطر 2بار ارتکاب فعل حرام لواط طبق ماده ی112 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370به یک بار اعدام در ملا ء عام ،از جهت 14بار تفخیذ طبق ماده ی 121قانون مجازات اسلامی مصوب سال1370به تحمل 100ضربه شلاق،به اتهام آدم ربایی طبق ماده ی 621قانون مجازت اسلامی مصوب1375بخش تعزیرات به تحمل 15سال حبس، از جهت7فقره شروع به قتل عمد طبق ماده ی 613قانون مجازات اسلامی مصوب1375بخش تعزیرات به تحمل 3سال حبس،به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی به پرداخت دیه و به خاطر جنایت بر میت طبق ماده495قانون مجازات اسلامی مصوب1370به 5فقره ارش محکوم شد.همچنین ضمن این دادنامه به دولت پیشنهاد و توصیه شد که دیه را در حق اولیای دم پرداخت کند.
یادآوری پرونده قتل کودکان پاکدشت ذهنش را مخدوش می کند و با جواب دادن به دو سوال صحبت هایش را به نقطه آخر می رساند.
آخرین دفاعیات محمد بیجه در دادگاه چه بود؟
محمد بیجه روز دادگاه به عنوان آخرین دفاع خود گفت: من از بچگی تحت ظلم بودم. وقتی زندگی ام را با دیگران مقایسه می کردم، ناچار دست به چنین اعمالی می زدم.
آیا خانواده بیجه در دادگاه حضور داشتند؟
در طول جلسات دادگاه هیچ یک از اعضای خانواده قاتل حضور نداشتند و حتی برای تحویل جنازه او هم نیامدند. جسد او در خفا و سکوتی کامل در مکانی نامعلوم دفن شد.
جهت کسب و دریافت مشاوره حقوقی با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید: